محل تبلیغات شما

سلام.

بعد از ۱۱ماه.

از کجا بگماز چی بگم.

اینم از سال دوم کنکور.تامام.و چقدر پدرم درآمد.و چقدر عشق دادم و گرفتم.

پیشرفت کردمفردا پس فردا نتایج اولیه میاد.امسال هزارتا پارازیت داره کنکور.خدا دستمونو بگیره فقط

امسال با کسی آشنا شدم.ن اول از بقیه بگم.رفتم کلاس فیزیک اقای ناصحی.اول اینطور بودم سرکلاسش-.- بعدن  اینطور شدم.تو اون کلاس با یه آدم خیلی خوب و دوستداشتنی آشنا شدمو خداروشکراین ماهها اقای ستارهکه مشاور کنکوره خیلی اوقات سوالاتم رو جواب میداد و پیگیری میکرد.

بگذریم

نگار.

(بی اختیار لبخند)

خدا یک نفر دیگه به جمع آدمای خاصه زندگیم اضافه کرد.

حتما پیش خودش میگه.و پیش خودتون میگیدخخب طبیعیههر کسی هم بود میگف اره ازش ممنونم و دوستش دارم.

 

چون من امسال اگر نگار رو خدا بهم نمیداد دقیقا درجا میزدم.و نمیدونم چی میشد.وقتی ک بی هیچ چشمداشتی.گفت تا خود کنکور هستم.و موند.هر جاخراب کردم گفت با هم درستش میکنیم.هرجا کم اوردم گف پاشوبا هم ادامه میدیم.از پیشرفتم ذوق کرد و از برعکسش ناراحت شد.(حالا فهمیدید چرا گفتم میگید هر کسی هم بود دوستش میداشت)

ولی نگار انقد خوبهک اگه یه جور دیگه و با شرایط دیگه هم میشناختمش همینقدر دوسش داشتم.نگار یه حجم شعور و عشقه.از غر زدن و دعواهاش ذوق میکردم و از شادیش بال درمیوردم.خیلی زیاد هم اذیتش کردم

(از اینجا به بعد رو امروز که این نوشته رو ثبت میکنم مینویسم)

داشتم میگفتم.مرداد بود اون موقع

چی شد؟ هیچی الان ابانه و من دارم برای بار سوم درس میخونم برای کنکور.برای اخرین بار.

با اقای ستاره مشاوره گرفتمنگار هم هستاون یکی دیگه هم که گفتم تو کلاس اشنا شدم باش که بازم اسمش نگاره.و الان از بهترین دوستامه.دیشب دیدمش ولی کلی دلم براش تنگ شده.

 

فک میکنم امسال اوضاع بهتره.

میدونی.گاهی.ن ینی همیشه اتفاقات زندگی برای اینن ک ب روحمون چیز جدیدی اموزش داده بشه.بعد از این مدت.این سالهاتونستم بپذیرم که

آنچه تو خواهی نه آن میشود / هر چه خدا خواست همان میشود

تمام تلاشتو بکن اما دلی اینو قبول کن که اصلا تهش هرچی شد شد.این میشه حکمت

و اینکه دست و پایی زدیم و در نگرفتپشت پایی زدیم و وارستیم.

هنوز نفهمیدم چرا البته اما وقتی چیزی که میخوای رو براش بی تابی نکنی و رها کنی و فقط تلاش کنی .اون وقت جور میشه

 

سختی وقتی توی مسیر درست باشی میاد.از جانب یار.جا نزنیم.

زهر از کف یار سیمبر بتواند خورد

تلخی سخنش همچو شکر بتواند خورد

بس بانمک است یار بس بانمک است

جایی که نمک بود جگر بتواند خورد

 

در آخر هم.دلتنگ برای بعضی نفرات

یکی  دو روز پیش عکس جدیدی ازتون دیدمبا تمام سلول هام دلم میخواد تو هواتون نفس بکشممث اون وقتا.که یه نفس برای همیشه اکسیژنم رو تامین میکرد.

برگردیدخدایابرشون گردون.یاد  بعضی نفرات رزق روحم شده استوقت هر دلتنگی سویشان دارم دست.جراتم میبخشدروشنم میدارد.

بدرود آذر ماه من...

به وقت هشتم آذر ماه....

و اینک...من...دوباره...

هم ,رو ,اون ,نگار ,شدم ,کنکور ,بعضی نفرات ,هر کسی ,کسی هم ,و چقدر ,با هم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهش فکر نکردم